اکشن دیراک
برای این عمل، جریان ذخیره شدهدر بالا به عنوان جریان حفظ شده مربوط به جهانی ایجاد می شودتقارن از طریق قضیه نوتر برای نظریه میدان. سنجش این تئوری میدان با تغییر تقارن به محلی و وابسته به نقطه فضازمان، تقارن سنج را به دست میدهد (در واقع، افزونگی گیج). نظریه حاصل الکترودینامیک کوانتومی یا QED است. برای بحث مفصل تر به زیر مراجعه کنید.
معادله دیراک تحت تبدیل های لورنتس، یعنی تحت عمل گروه لورنتس، ثابت است.بنابراینیا به شدت بنابراین ، جزء متصل به هویت.
برای اسپینور دیراک به طور ملموس به عنوان دریافت ارزش در نظر گرفته می شود، تبدیل تحت یک تبدیل لورنتستوسط a داده می شودماتریس مختلط. ظرافت هایی در تعریف متناظر وجود دارد، و همچنین یک سوء استفاده استاندارد از علامت گذاری.
بیشتر درمان ها در سطح جبر لی انجام می شود . برای درمان دقیق تر اینجا را ببینید . گروه لورنتس از ماتریس های واقعی بر رویتوسط مجموعه ای از شش ماتریس تولید می شودبا اجزای
زمانی که هر دوشاخصها افزایش یا کاهش مییابند، اینها به سادگی مبنای استاندارد ماتریسهای ضد متقارن هستند.
اینها روابط کموتاسیون جبر لورنتس را برآورده می کنند
در مقاله جبر دیراک ، همچنین مشخص شده است که مولدهای چرخشی
روابط کموتاسیون جبر لورنتس را برآورده می کند.
تحول لورنتسرا می توان به صورت نوشت
جایی که اجزاءضد متقارن هستند.
تبدیل متناظر در فضای اسپین است
این یک سوء استفاده از علامت گذاری است، اما یک مورد استاندارد. دلیلش این هست کهیک تابع به خوبی تعریف شده از، از آنجایی که دو مجموعه متفاوت از اجزا وجود دارد(تا معادل) که همان را می دهنداما متفاوت. در عمل ما به طور ضمنی یکی از این موارد را انتخاب می کنیمو سپسبه خوبی از نظر تعریف شده است.
تحت یک تبدیل لورنتس، معادله دیراک
تبدیل می شود
باقیمانده اثبات عدم تغییر لورنتز
ضرب هر دو طرف از چپ دراس-1و برگرداندن متغیر ساختگی به می دهد
اگر تغییر ناپذیری را نشان خواهیم داد
یا معادل آن
این به راحتی در سطح جبر نشان داده می شود. فرض کنیم تبدیل ها با مولفه های بی نهایت کوچک پارامتر شده اند، سپس در ابتدا سفارش دهید، در سمت چپ ما دریافت می کنیم
در حالی که در سمت راست ما دریافت می کنیم
این یک تمرین استاندارد برای ارزیابی کموتاتور در سمت چپ است. نوشتنماز نظر اجزاء اثبات را کامل می کند.
مرتبط با تغییر ناپذیری لورنتس، یک جریان نوتر حفظ شده، یا بهتر است بگوییم تانسوری از جریان های نوتر حفظ شده است.. به طور مشابه، از آنجایی که معادله تحت ترجمه ها ثابت است، یک تانسور از جریان های نوتر حفظ شده وجود دارد.، که می توان آن را به عنوان تانسور تنش-انرژی نظریه شناسایی کرد. جریان لورنتسرا می توان بر حسب تانسور تنش-انرژی علاوه بر تانسوری که نشان دهنده تکانه زاویه ای داخلی است، نوشت.
معادله دیراک نیز (از لحاظ تاریخی) برای تعریف یک نظریه مکانیک کوانتومی استفاده شد که در آندر عوض به عنوان یک تابع موج تفسیر می شود .
معادله دیراک به شکلی که در ابتدا توسط دیراک پیشنهاد شده است عبارت است از: [5]
که ψ ( x , t ) تابع موج برای الکترون با جرم سکون m با مختصات فضازمان x , t است . p 1 , p 2 , p 3 اجزای تکانه هستند که عملگر تکانه در معادله شرودینگر است . همچنین c سرعت نور و ħ ثابت پلانک کاهش یافته است . این ثابت های فیزیکی بنیادی به ترتیب نسبیت خاص و مکانیک کوانتومی را منعکس می کنند.
هدف دیراک از ریختهگری این معادله توضیح رفتار الکترون متحرک نسبیتی بود و بنابراین اجازه میداد تا اتم به روشی مطابق با نسبیت رفتار شود. او نسبتاً امیدوار بود که اصلاحات ارائه شده به این روش ممکن است بر مشکل طیف اتمی تأثیر بگذارد .
تا آن زمان، تلاشها برای سازگار ساختن نظریه کوانتومی قدیمی اتم با نظریه نسبیت، که مبتنی بر گسستهسازی تکانه زاویهای ذخیره شده در مدار احتمالاً غیر دایرهای الکترون هسته اتم بود، شکست خورده بود - و نظریه جدید. مکانیک کوانتومی هایزنبرگ ، پائولی ، جردن ، شرودینگر ، و خود دیراک به اندازه کافی برای درمان این مشکل توسعه نیافته بود. اگرچه مقاصد اولیه دیراک برآورده شد، معادله او پیامدهای عمیق تری برای ساختار ماده داشت و طبقات ریاضی جدیدی از اجرام را معرفی کرد که اکنون عناصر اساسی فیزیک بنیادی هستند.
عناصر جدید در این معادله چهار ماتریس 4 4 α 1 ، α 2 ، α 3 و β و تابع موج چهار جزء ψ هستند . چهار جزء در ψ وجود دارد زیرا ارزیابی آن در هر نقطه از فضای پیکربندی یک bispinor است . این به عنوان برهم نهی یک الکترون اسپین بالا ، یک الکترون اسپین به پایین، یک پوزیترون اسپین بالا و یک پوزیترون اسپین به پایین تفسیر می شود.
ماتریس های αk و β همگی هرمیتی هستند و غیر ارادی هستند :
و همه آنها متقابلاً ضد رفت و آمد هستند :
من=0(من≠) =0
این ماتریس ها و شکل تابع موج دارای اهمیت ریاضی عمیقی هستند. ساختار جبری نشان داده شده توسط ماتریس های گاما حدود 50 سال قبل توسط ریاضیدان انگلیسی WK Clifford ایجاد شده بود . به نوبه خود، ایده های کلیفورد از کار ریاضیدان آلمانی هرمان گراسمان در اواسط قرن نوزدهم در خطی Ausdehnungslehre ( نظریه امتدادهای خطی ) ظهور کرده بود. مورد دوم توسط اکثر معاصرانش تقریباً غیرقابل درک تلقی می شد. ظهور چیزی به ظاهر انتزاعی، در چنین تاریخی دیرهنگام، و به شیوه ای مستقیم فیزیکی، یکی از قابل توجه ترین فصل های تاریخ فیزیک است. [ نیاز به نقل قول ] (حتی بیشتر از آن، اعتبارسنجی بینش نفیس نشان داده شده توسط ریاضیدانان گراسمن و کلیفورد.)
بنابراین، معادله نمادین منفرد به چهار معادله دیفرانسیل جزئی مرتبه اول خطی جفت شده برای چهار کمیتی که تابع موج را تشکیل می دهند، باز می شود. معادله را می توان به طور واضح تر در واحدهای پلانک نوشت : [6]
که مشخص می کند که مجموعه ای از چهار معادله دیفرانسیل جزئی با چهار تابع مجهول است.
معادله دیراک
که در آن یک جمع ضمنی بر روی مقادیر شاخص دو بار تکرار شده μ = 0، 1، 2، 3 وجود دارد و ∂ μ گرادیان 4 است. در عمل اغلب ماتریس های گاما را بر حسب ماتریس های 22 فرعی برگرفته از ماتریس های پائولی و ماتریس هویت 22 می نویسند . صراحتاً نمایندگی استاندارد است